|
تاريخ :
| | نويسنده : +Aیه ماهي داریم تلاش مي کرد يه چي بهم بگه. تادهنشو باز مي کرد تو دهنش آب مي رفت نمي تونست حرف بزنه. دست کردم از آکواريوم درش آوردم . شروع کرد بالا پايين پريدن انقد که خوشحال شده بود. دلم نيومد دوباره برگردونمش اون تو . اينقده خوشحالی کرد خسه شد خوابيد . ديدم خوابیده دوباره انداختمش تو آب. ولي چند ساعتی هس بيدار نشده . يعني فکرکنم بيدار شده ديده انداختمش اون تو قهر کرده خودشو زده به خواب...
نظرات شما عزیزان: